Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1832 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
protection
U
سد کردن راه حریف نسبت به مهاجمی که در شرف پاس دادن است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
outshoot
U
تعداد بیشتر و بهتر تیراندازی نسبت به حریف
power play
U
وضع یک تیم نسبت به حریف بعلت عده بیشتر
underhook
U
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
hooker
U
مهاجمی که وسط خط جلو درتجمع است و حق رد کردن توپ را با پا دارد
hookers
U
مهاجمی که وسط خط جلو درتجمع است و حق رد کردن توپ را با پا دارد
attributable
U
قابل نسبت دادن نسبت دادنی
attributes
U
نسبت دادن حمل کردن
giving
U
نسبت دادن به بیان کردن
gives
U
نسبت دادن به بیان کردن
attribute
U
نسبت دادن حمل کردن
attributing
U
نسبت دادن حمل کردن
give
U
نسبت دادن به بیان کردن
appeal play
U
تقاضای بازیگر برای اعلام رای داور نسبت به خطای حریف
loops
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
defining
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defines
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
stacked
U
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stack
U
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks
U
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
side sweep and over under
U
گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
ground grainer
U
مهاجمی که پیشروی میکند
jink
U
فریب دادن حریف
deceive
U
فریب دادن حریف
shut down
U
شکست دادن حریف
deceiving
U
فریب دادن حریف
deceives
U
فریب دادن حریف
deceived
U
فریب دادن حریف
outroll
U
شکست دادن حریف
set back
U
مهاجمی که پشت سر مدافع میانی است
garryowen
U
مانور مهاجمی بافرستادن توپ هوایی
assigned
U
نسبت دادن تخصیص دادن
assign
U
نسبت دادن تخصیص دادن
assigns
U
نسبت دادن تخصیص دادن
assigning
U
نسبت دادن تخصیص دادن
hole shot
U
شکست دادن حریف با شروع بهتر
hole job
U
شکست دادن حریف با شروع بهتر
match
U
وصلت دادن حریف کسی بودن
matches
U
وصلت دادن حریف کسی بودن
wipe out
U
شکست دادن حریف با امتیاز زیاد
credit
U
نسبت دادن
impute
U
نسبت دادن
imputation
U
نسبت دادن
attributing
U
نسبت دادن
imputed
U
نسبت دادن
attributes
U
نسبت دادن
attribution
U
نسبت دادن
credited
U
نسبت دادن
crediting
U
نسبت دادن
to put down
U
نسبت دادن
credits
U
نسبت دادن
relativization
U
نسبت دادن
imputing
U
نسبت دادن
imputes
U
نسبت دادن
lay to
U
نسبت دادن به
assion
U
نسبت دادن
ascribed
U
نسبت دادن
ascribes
U
نسبت دادن
ascribe
U
نسبت دادن
attribute
U
نسبت دادن
ascribing
U
نسبت دادن
headmen
U
پاس دادن به یار نزدیک دروازه حریف
face dodge
U
گول زدن حریف با تظاهر به پاس دادن
headman
U
پاس دادن به یار نزدیک دروازه حریف
attaches
U
نسبت دادن گذاشتن
to bear witness to
U
شهادت دادن نسبت به
attach
U
نسبت دادن گذاشتن
attaching
U
نسبت دادن گذاشتن
trump up
U
نسبت ناروا دادن
To cast a slur on some one . To speak disparagingly of someone .
U
نسبت زشتی به کسی دادن
try
U
کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
tries
U
کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
ascription
U
عمل نسبت دادن به چیزی اتصاف
To pin something on someone .
U
چیزی را به کسی بستن (نسبت دادن )
head and arm
U
هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground
U
ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
handicaps
U
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicap
U
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
mallet goal
U
نمره دادن از صفر تا 01 به بازیگر به نسبت مهارت او
glided
U
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glides
U
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glide
U
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
preferentialism
U
اصول دادن امتیازات به برخی کشورها نسبت به حقوق گمرکی کالای انها
leverage
U
نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
lift fan
U
توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
ohm's law
U
جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
dump
U
شکست دادن حریف درمسابقه موتورسیکلت رانی یااتومبیل رانی یا قایق قایقرانی سرعت
liftjet
U
توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
prorata
U
برحسب نسبت معین بهمان نسبت
dribbled
U
رد کردن توپ از حریف
clinching
U
بغل کردن حریف
clinches
U
بغل کردن حریف
mark
U
نشانه کردن حریف
dribble
U
رد کردن توپ از حریف
clinched
U
بغل کردن حریف
dribbling
U
رد کردن توپ از حریف
clinch
U
بغل کردن حریف
put the ball on the floor
U
رد کردن توپ از حریف
dribbles
U
رد کردن توپ از حریف
marks
U
نشانه کردن حریف
parried
U
دفع کردن حمله حریف
parrying
U
دفع کردن حمله حریف
parry
U
دفع کردن حمله حریف
interference
U
سد کردن غیرمجاز راه حریف
parries
U
دفع کردن حمله حریف
to overcrow one's rival
U
از پیروزی بر حریف شادی کردن
squeezing
U
سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeeze
U
سد کردن مدافع حریف با دونفر
finger hold
U
خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
shoulder block
U
سد کردن حریف با ضربه شانه
squeezes
U
سد کردن مدافع حریف با دونفر
hooking
U
سد کردن غیرمجاز حریف باچوب
squeezed
U
سد کردن مدافع حریف با دونفر
simple leg ride
U
شگک خراب کردن حریف
overplayed
U
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplay
U
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplaying
U
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplays
U
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
near all
U
نزدیک کردن شانههای حریف به تشک
triple team
U
سد یا مهار کردن حریف باسه بازیگر
wraparound check
U
سد کردن چوب حریف گوی دارباچوب
sweat out
U
بازحمت حریف را از میدان بدر کردن
hip check
U
سد کردن راه حریف با کمر وباسن
hook check
U
سد کردن راه چوب حریف ازعقب
to row back
<idiom>
<verb>
U
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
to backtrack
<idiom>
<verb>
U
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
change of engagement
U
وادار کردن حریف به تغییرمسیر شمشیر
kneeing
U
خطای سد کردن راه حریف بازانو
hit
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off
U
رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
nationallism
U
مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
disengaging
U
رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
disengages
U
رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
disengage
U
رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
jab
U
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
flea flicker
U
پاس اشفته برای گیج کردن حریف
jabbed
U
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jabbing
U
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jabs
U
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
clipped
U
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clips
U
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
spear
U
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
straight arm
U
حریف را با مشت جلو امده ازخود دور کردن
angle block
U
سد راه شدن از کنار برای منحرف کردن حریف
speared
U
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
spears
U
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
ceding parry
U
کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید
to turn the tables on any one
U
وسائل بهبودوضع خودرانسبت به وضع حریف فراهم کردن
clippings
U
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
spearing
U
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
clip
U
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
abuse
U
بدرفتاری کردن نسبت به
abuses
U
بدرفتاری کردن نسبت به
abusing
U
بدرفتاری کردن نسبت به
abused
U
بدرفتاری کردن نسبت به
trespass against
U
خطا کردن نسبت به
prorate
U
به نسبت تقسیم کردن
double leg pick up
U
زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
stunts
U
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
poke check
U
فشار اوردن به گوی با چوب برای دور کردن ان از حریف
stunting
U
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunt
U
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
high leg attack and shoulder control
U
زیر یک خم با گرفتن شانه حریف سرنگون کردن و افت کامل
discriminate against someone
U
نسبت به کسی تبعیض کردن
asperse
U
هتک شرف کردن نسبت به
disclaimed
U
ترک دعوا کردن نسبت به
To show disrespect ( be respectful) to someone.
U
نسبت به هرکسی بی احترامی کردن
disclaims
U
ترک دعوا کردن نسبت به
to plead against a decision
U
نسبت به تصمیمی اعتراض کردن
disclaim
U
ترک دعوا کردن نسبت به
disclaiming
U
ترک دعوا کردن نسبت به
lay an information against some one
U
نسبت به کسی اعلام جرم کردن
invert
U
قلب عبارت معکوس کردن نسبت
inverting
U
قلب عبارت معکوس کردن نسبت
inverts
U
قلب عبارت معکوس کردن نسبت
skate off
U
حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
to orient compound
U
نسبت اجزای ترکیبی را بایکدیگر تعیین کردن
holed
U
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing
U
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes
U
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole
U
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
clinched
U
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinch
U
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinching
U
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinches
U
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
disciplining
U
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline
U
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplines
U
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
apportionment
U
افراز سرشکن کردن هزینه به چندسال به نسبت منافع حاصله در هر سال
touch football
U
نوعی فوتبال با 6 یا 9 بازیگردر هر تیم که سد کردن مجازاست ولی حمله بدنی مجازنیست و فقط لمس حریف کافی است
to depict somebody or something
[as something]
U
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
doubled up
U
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
indian check
U
سد کردن راه حریف با بالابردن چوب بالای سر او برای ضربه زدن به چوب او
doubled
U
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double
U
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
Recent search history
Forum search
1
Potential
1
strong
1
To be capable of quoting
1
set the record straight
2
دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2
دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1
Arousing
1
pedal pamping
1
construed
2
من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com